ارز دیجیتال

تحلیل ، بررسی و اخبار بازار ارزهای دیجیتال

ارز دیجیتال

تحلیل ، بررسی و اخبار بازار ارزهای دیجیتال

شرکت سامسونگ اقدام به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین با استفاده از تلفن های قدیمی خود نموده

ابتکار جدید شرکت سامسونگ پروژه “بازیافت به کیفیت بهتر” نام دارد. این شرکت فناوری قدیمی از دیر باز به خاطر خدمات نوین و خلاقانه معروف بوده و در حال حاضر به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین از تلفن های هوشمند قدیمی معطوف شده است.

برنامه “بازیافت به کیفیت بهتر” این شرکت بر این اساس است که تعداد چهل گلکسی s5S استفاده شده را به یک ابزار ماینینگ بیت کوین تبدیل کند.

شرکت سامسونگ اقدام به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین با استفاده از تلفن های قدیمی خود نموده

با وجودیکه این تجهیزات در حال حاضر از مشخصات فنی کاملی برخوردار نیست، سامسونگ بارها ادعا نموده که سامسونگ گلکسی اس ۵ اس در مقایسه با کامپیوترهای دسک تاپ استاندارد می تواند با بهره وری بهتر انرژی به ماین کردن بپردازد.
طی کنفرانس اخیر توسعه دهندگان شرکت سامسونگ که در سانفراسیسکو برگزار شد، از این ابزار جدید ماینینگ رو نمایی شد. این ابزار جدید زاییده آزمایشگاه نوآوری سامسونگ است که در واقع مرکز ابتکار و توسعه در شرکت ساسونگ می باشد و در شهر دیجیتال سامسونگ در کره جنوبی قرار دارد.
سامسونگ علاوه بر این ابزار ماینینگ یک گوشی قدیمی گلکسی را به یک لپ تاپ قدرتمند اوبونتو تبدیل نموده و یک گوشی هوشمند گلکسی اس ۳ را به صفحه نمایش یک آکواریوم مبدل کرده است. این شرکت همچنین از یک تلفن قدیمی دارای نرم افزار شناخت چهره به عنوان پایه ای جهت سیستم امنیتی خانگی استفاده نموده است.

سامسونگ قصد دارد نرم افزار Upcycling را در دسترس عموم قرار دهد.

این شرکت قول داده طرح هایی نمایش داده شده بطور آزادانه و بصورت آنلاین در دسترس عموم قرار گیرد. علاوه بر این نرم افزاری بسازد که این امکان را برای آزمایشگاه نوآوری سامسونگ فراهم آورد که گوشی های قدیمی را باز کرده و مورد بازسازی قرار دهد. رابین شولتز(Robin Schultz)، سخنگوی شرکت سامسونگ، چنین اظهار داشته که این پلتفرم نوآورانه راهی سازگار با محیط زیست برای موبایل های گلکسی قدیمی فراهم می آورد تا پیش از آنکه در کشوها بدست فراموشی سپرده شوند یا دور انداخته شوند زندگی جدید بیابند و امکانات و پتانسیل های جدیدی به آنها اضافه گردد.

شرکت سامسونگ اقدام به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین با استفاده از تلفن های قدیمی خود نموده

کایل وینس(Kyle Wiens)، مدیر اجرایی شرکت آی فیکسیت(iFixit)، که در زمینه تعمیر گلکسی اس ۳ اس برای آزمایشگاه نوآوری سامسونگ فعالیت می کند، این برنامه های بازیابی را مورد تحسین بسیار قرار داده است.
وین اظهار داشت:

“چیزیکه سامسونگ ساخته در واقع لایه ای سخت افزاری است که شما را قادر می سازد هر چیزی را که می خواهید روی آن نصب کنید. این یک گام پایین تر از جیلبریک(jailbreaking) است و موجب حذف  اندورید بطور کامل می گردد.”

وینس با توصیف این نوآوری به عنوان نوعی “دور زدن” است اظهار داشت:

“راه اندازی لوازم الکترونیک قدیمی که مدتها مورد استفاده بوده اند، بدلیل وجود نرم افزار هایشان به امری چالشی بدل شده است و همچنین این نرم افزارهای قدیمی بخصوص در مورد تلفن ها از امنیت چندانی برخوردار نبوده و قادر نیستند اپلیکیشن های جدید را راه اندازی نمایند و اکنون سوال این است، اگر شما یک قطعه کاملا کارآمد سخت افزاری در اختیار دارید که از دارای نرم افزار مطلوبی نیست و می خواهید به مدت ده سال از آن استفاده کنید، چه باید کرد؟

وینس این پروژه را به عنوان توانایی تقویت ارزش ثانویه بازار با دستگاه های قدیمی سامسونگ توصیف می کند.

وینس همچنین اظهار داشت:

“سامسونگ قصد دارد ارزش دستگاه هایش را در دراز مدت حفظ کند. مردم برایشان راحت تر است یک نوت پد هزاردلاری بخرند در صورتی که بتوانند در آینده آن را به قیمت پانصد دلار بفروشند.

شرکت سامسونگ اقدام به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین با استفاده از تلفن های قدیمی خود نموده

سامسونگ در حال حاضر میزبان یک GitHub  جایگزین در پروژه “upcycling” می باشد. انتظار می رود این سایت اساس و بنیادی برای یک جامعه غیر متمرکز در زمینه نوآوری های مرتبط با بازیابیِ فناوری در آینده میباشد که از طریق افرادیکه قادرند به این نرم افزار که مستلزم مهارت هایی میباشد دسترسی یابند شکل گیرد.

نمایشگر ویدیو
00:00
00:00

راجع به این پروژه سامسونگ و استخراج بیت کوین از طریق دستگاه های موبایل چه فکر میکنید؟ تا چه حد این ایده را انقلابی میدانید؟ چه درس هایی برای شرکت های حوزه فناوری در ایران این ایده ومسیر خواهد داشت؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید

 

منبع: news.bitcoin

شرکت سامسونگ اقدام به ساخت تجهیزات ماینینگ بیت کوین با استفاده از تلفن های قدیمی خود نموده

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

شما هم به تازگی به فکر ترید ارزهای دیجیتال افتاده‌اید؟

کاملا حق دارید،‌ احتمالا دیده‌اید چطور یک ارز ۳۰۰۰ درصد سود می‌کند و شما می‌خواهید از این قافله جا نمانید.

شما هم با دیدن این میزان سود، دیگر هیچ علاقه‌ای به ۱۰ درصد بازگشت سرمایه بعد از یک سال در بازارهای بورس نخواهید داشت. با خودتان فکر می‌کنید، این نوع بازارهای ده درصدی برای پدربزرگ‌ها و قدیمی‌ترها مناسب است. شما دوست دارید همین الان استعفای‌تان را بنویسید و بگویید دیگر آن چندرغاز لعنتی‌تان را نمی‌خواهم!‌ تا اینجای کار را درست حدس زدم؟‌

شاید هم دل‌تان می‌خواهد یک شبه به جردن بیل‌فورت در فیلم گرگ وال استریت یا گردن در فیلم طمع خوب است تبدیل شوید!

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

من اینجا هستم تا کمک‌تان کنم به آرزویتان برسید.

بگذارید از داستان خودم شروع کنم: من در یک آپارتمان با یک اتاق زندگی می‌کردم و در وان‌حمام می‌خوابیدم اما حالا با هلیکوپتر سرکار می‌روم، چون از ترافیک متنفرم.

شما هم می‌توانید به نقطه الان من برسید،‌ یا حتی بالاتر!‌

با من همراه باشید تا راز پولدار شدن در بازار پول‌های دیجیتال را به شما هم یاد بدهم!‌

‌آماده‌اید؟‌

spaceplay / pause

 

qunload | stop

 

ffullscreen

shift + slower / faster

volume

 

mmute

seek

 

 . seek to previous

فوت کوزه‌گری من این است که …… هیچی….

صبر کن ببینم، منظورت چیست؟

کاملا درست شنیدید… هیچی!‌

هیچ راز یا فوت کوزه‌گری برای پولدار شدن وجود ندارد. هرکس که به شما همچین چیزی می‌گوید، احتمالا می‌خواهد به نوعی چیزی به شما غالب کند!‌

و اینکه من هلیکوپتر ندارم…. البته هنوز.

بدون شک ارزهای دیجیتال چندین رکورد در بیشترین نرخ بازگشت سرمایه در تاریخ را دارند. و شما هم شانس خوبی دارید که از این بازار پول خوبی به دست بیاورید. پس بیاید بیشتر از این وقت را تلف نکنیم و برویم سراغ سرمایه‌گذاری روی کریپتو.

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

اعتراف می‌کنم مدت‌هاست در بازار کریپتو بوده‌ام و سود کرده‌ام. من معتقدم این تکنولوژی می‌تواند همه چیز را عوض کند و دنیا را دستخوش تحول گسترده‌ای کند و روی تمام جنبه‌های جامعه اثرگذار باشد. من هم مثل دوستم،‌ کریس دیکسون معتقدم،‌ بیت‌کوین می‌تواند به راحتی روزی به قیمت ۱۰۰ هزار دلار برسد. هرچند هنوز به پای دنیس هوپر نماینده جان مک‌کافی نرسیده‌ام که پیش‌بینی می‌کنند،‌ بیت کوین روزی به ۵۰۰ هزار دلار می‌رسد، به نظر من حداقل در سه سال آینده این اتفاق نخواهد افتاد. احتمالا زمان بیشتری لازم است تا به این مبلغ برسد و دلایل خودم را برای این ادعا دارم.

در این مقاله می‌خواهم درمورد پول نقد با شما صحبت کنم. برخلاف سایر همکارانم در این حوزه من علاقه چندانی به ترید کردن ندارم، اما از پول درآوردن هم بدم نمی‌آید.

اما من چطور با ارز‌های دیجیتال پول درمی‌آورم؟

با نهایت دقت!‌

سوالات اساسی

سوال شماره‌ی ۱

اولین سوالی که باید از خودتان بپرسید این است که آیا پول اضافه‌ای برای سرمایه‌گذاری دارید؟‌

حتما با خودتان فکر می‌کنید منظورم از پول اضافه چیست؟

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

شاید باورتان نشود اما کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا تعریف خوبی از پول اضافی دارد. با اینکه آنها چندین دهه در مقابل یک کلاه‌بردار عظیم هرمی کاری نکردند و  گذاشتند قسر دربرود، اما گاهی هم به یک دردهای می‌خورند! با وجود اینکه من خیلی هم موافق قوانین سرمایه‌گذاری کمیسیون بورس و اوراق بهادار آمریکا نیستم، قانونی که فقط به ثروتمندان اجازه سرمایه‌گذاری می‌دهد، نه خرید و فروش کنندگان روزانه (افرادی که در ۵ روز کاری بیش از ۴ بار خرید و فروش می‌کنند). طبق این قانون شما باید حداقل ۲۵ هزار دلار داشته باشید تا بتوانید در بازارهای سنتی به طور روزانه ترید کنید (که به‌هرحال شامل بازار کریپتو کارنسی هم نمی‌شود)،‌ اما چنین قانونی چندان بی‌راه هم نیست. اعدادی که آنها انتخاب کرده‌اند بی‌معنی و دل‌بخواهیست، اما با منطقی که پشت این قوانین وجود دارد موافقم.

«آنها سعی می‌کنند افراد را از باختن پولی که ندارند حفظ کنند»

و چون این قانون دایه مهربان‌تر از مادر وجود ندارد تا از شما در بازارهای کریپتو محافظت کند، باید خودتان حسابی حواستان را جمع کنید و مسئولیت تصمیم‌هایی که می‌گیرید را به عهده بگیرد و در واقع از خودتان محافظت کنید.

داستان‌هایی می‌شنوید که می‌گویند: من تمام پولی که داشتم را روی ایتریوم سرمایه‌گذاری کردم، دوستانم هم همین کار را کردند، به نوعی مسخره هستند (فقط دانشجوها می‌توانند چنین ریسکی کنند چون آنها هنوز اول راه هستند و حتی اگر هر چه دارند را ببازند، بازهم فرصت زیادی برای جبران مافات دارند)، و به نوعی هم وحشت‌انگیز هستند. اگر تمام پول خورد و خوراک‌ یک سالتان را از دست دادید چه می‌کنید؟ قبول کنید که اصلا جالب نیست.

چند وقت پیش تویتی دیدم از مردی که ماشینش را برای اینکه بتواند ترید کند گرو گذاشته بود، تمام پول را از دست داده و همسرش او را از خانه بیرون انداخته بود. اتفاقی که برای او افتاده بود این بود که می‌خواست در یک پامپ کردن کوین احمقانه شرکت داشته باشد، پامپ کردن به این معنی که افرادی که ترید می‌کنند دیوانه‌وار شروع به خرید کوینی می‌کنند که ارزان قیمت‌ است تا با این کار قیمت آن سر به آسمان بگذارد و بعد قبل از اینکه تریدرهای احمق بتوانند بفروشند، از عرش به فرش سقوط می‌کنند. اصلا خوب نیست،‌خواهش می‌کنم چنین کاری نکنید دوستان.

فقط به اندازه‌ای سرمایه گذاری کنید که از دست‌دادنش شما را بیچاره نمی‌کند.

اگر پول زیادی ندارید، از یک مبلغ کوچک شروع کنید. برای سرمایه گذاری، وام نگیرید و از باجناق‌تان هیچ پولی قرض نکنید. این کارها با زندگی و آینده شما بازی می‌کند.

سوال شماره‌ی ۲

سوال بعدی که باید از خودتان بپرسید این است:‌

آیا می‌خواهید به طور روزانه ترید کنید یا فقط ارز دیجتال می‌خرید و نگه می‌دارید‌؟

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

یادتان باشد که این دو، خیلی خیلی متفاوت هستند.

با وجود اینکه استثناهایی هم وجود دارد، ولی برای اکثر افراد بهترین استراتژی این است که خرید کنند و آن را نگه دارند. کمی ارز دیجیتال معروف مانند بیت‌کوین، ایتریوم، دش یا لایت کوین بخرید، آن را به صورت آفلاین، به عنوان مثال روی یک درایو یواس‌بی، کیف‌پول کاغذی یا یک سخت افزار قرار دهید، بگذاریدش توی کشوی جوراب‌ها، در آن را قفل و کلیدش را هم ترجیجا گم کنید. اصلا اخبار را هم دنبال نکنید. نگران بالا پایین شدن‌های شدید آن نباشید و به پیش‌بینی‌های نابودی کوین‌های نازنین‌تان از رسانه‌های معروف هم توجهی نکنید. تنها کاری که باید بکنید این است که بخرید، نگه دارید و فراموشش کنید. بعد از یکی-دو سال، آنها را از گنجه بیرون بکشید، کمی از آنها را بفروشید و با سود آن کمی دیگر کوین بخرید. و همین فرآیند را تا هر موقع که خواستید ادامه ‌دهید.

اما اگر می‌خواید ترید کنید، داستان کاملا متفاوت است. به این معنی است که می‌خواهید به طور مرتب وارد بازار شوید و از آن خارج شوید. برای این کار قوانین بازی ساده هستند:

ارزان بخرید، گران بفروشید.

شاید بگوید‌: «نه بابا!‌ راست می‌گی؟!»

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

اما باور کنید کار به این سادگی‌ها هم نیست.

این بازی دو بخش ساده دارد:‌

  • پول درآوردن؛
  • برباد ندان پول به دست آمده.

اکثر افراد در قسمت دوم است که کشتی‌هایشان به گل می‌نشیند. همه در بازاری که در حال صعود است سود می‌کنند،‌ اما بلافاصله پولشان را از دست می‌دهند.

اما آیا این به این معنی است که نباید ترید کنید؟‌ اصلا و ابدا! من که عاشق ترید کردنم!‌

روزی که کمی سود می‌کنید، حسابی روی ابرها سیر می‌کنید. احساس می‌کنید یک فرمانده‌ی شجاع وایکینگ هستید که در جنگ‌ها پیروز شده‌اید و با غرور در میان فتوحاتتان راه می‌روید.

اما در روزهای نامیمون، خواب، دوستان، موها و پول‌تان را از دست می‌دهید. افسرده و آشفته و عصبی می‌شوید.

 چرا اصلا باید وارد این بازی شویم؟‌

به این خاطر که ترید بهترین بازی دنیا است.

شما در مقابل افراد دیگری بازی می‌کنید، افرادی با اطلاعات ناقص، در یک میدان نبرد بسته، همچنین در مقابل ذهن وحشی و سادیست بازار، و در مقابل خود شما. قدرت روحی شما، سیستم‌های اعتقادی و احساسی شما هم در جبهه مقابل شما هستند. هر چیزی که در دانشگاه در مورد این به شما گفته‌اند که بازیگران منطقی بازار با اطلاعات کاملا توزیع شده تصمیمات منطقی می‌گیرند، کاملا چرند است.

هرکسی که حتی ۵ دقیقه هم مشغول ترید کردن بوده باشد، این را می‌داند.

بازارها منطقی نیستند، افراد هم منطقی نیستند. همه ما موجوداتی ترسو و احساساتی هستیم.

اول از همه باید بدانید اطلاعاتی که بدست می‌آورید با «توزیع شده» فاصله بسیار زیادی دارند. همه‌ی ما با اطلاعات ناقص و گرد و غبار میدان جنگ بازی می‌کنیم. بدتر از همه اینکه، هر کدام از ما سطح مخصوص به خودمان را در پردازش آن اطلاعات داریم. به این معنی که همه‌ی ما به نوعی سفیه تشریف داریم!‌

اگر به اندازه باهوش نباشید، مهم نیست که چقدر اطلاعات داشته باشید، نمی‌توانید هیچ نوع استفاده‌ای از آن اطلاعات کنید. کمی درمورد اثر دانینگ- کروگر مطالعه کنید تا بیشتر متوجه عرض بنده شوید.

و اکثر ما آنقدرها هم باهوش نیستیم.

همه‌ی ما یک سری سیستم اعتقادی خرافاتی داریم و یک سری اکتشافات ذهنی آشفته که هر لحظه بر علیه ما کار می‌کنند.

اگر از یک گروه از مردم بپرسید، کدامیک از آنها راننده‌هایی بالاتر از متوسط هستند، تقریبا همه دستشان را بالا می‌برند. امکان ندارد که همه‌ی ما متوسط به بالا باشیم، اما همه‌ی ما اعتقاد داریم که متوسط به بالا هستیم.

حتی اگر شما تریدر خوبی هستید، هنوزم در مقابل خطاهای ذهنی مصون نیستید. اگر فکر می‌کنید مصون هستید، گرفتار یکی از همان اعتقادات خرافی هستید. وقتی که در حال نوشتن این مقاله بودم نه یکی، بلکه دو اشتباه احمقانه در ترید بیت‌کوین انجام دادم و سعی کردم درحالی که قیمت در پایین‌ترین میزان ممکن قرار دارد خرید کنم، اما آن را از دست دادم.

با اینکه می‌دانستم کار کاملا اشتباهی است، اما به هر حال انجامش دادم.

در حال نوشتن این مقاله بودم و تمرکز نداشتم و برای رسیدن به مهمانی دیرم شده بود، این یعنی دوبرابر حماقت.

قانون شماره ۱: اگر یک ترید را از دست دادید، همان لحظه از بازار فاصله بگیرید. سعی کنید دفعه بعد موفق شوید.

اما آیا من به نصحیت‌های خودم گوش می‌دهم؟ خیر. چون من یک موجود ترسو و احساساتی هستم، مثل بقیه آدم‌ها.  ترس از دست دادن (FOMO) بر من غلبه کرد. قدرت FOMO خیلی زیاد است و نه شما و نه هیچکس دیگر از دست آن در امان نخواهد بود. مهم نیست که چقدر در ترید کردن مهارت به دست می‌آورید، بارها و بارها به خودتان شلیک خواهید کرد.

قبل‌ترها که در بازارهای معمولی ترید می‌کردم، نمی‌توانم دقیقا به شما بگویم که چقدر تریدرهای خوب و حرفه‌ای می‌دیدم که می‌گفتند «منطقی نیست، احتمالا بازار یه مشکلی پیدا کرده»، یک مثال معروف آن بلاگ Slope of Hope است.

نه، کاملا در اشتباه هستید، بازار هیچوقت مشکلی پیدا نمی‌کند.

این شمایید که اشتباه می‌کنید.

شما یا همراستا با آن حرکت می‌کنید و پول درمی‌آورید یا پولتان را از دست ‌می‌دهید و غر می‌زنید که بازار باید منطقی‌تر می‌بود.

مشکل اکثر ما این است که همیشه در ذهنمان در حال دیدن یک فیلم درباره‌ی زندگی هستیم،‌ و چیزی که دقیقا روبه‌روی ما قرار داد را نمی‌بینیم. به همین خاطر است که واقعیت با چیزی که ما فکر می‌کنیم درست درنمی‌آید و دقیقا طبق تصوراتمان عمل می‌کنیم. برای اکثر آدم‌‌ها دست برداشتن از سیستم فکریشان برایشان از مرگ هم بدتر است. یعنی ترجیج می‌دهند بمیرند تا اینکه نظرشان را عوض کنند.

اما چنین طرزفکری اصلا به درد بازار نمی‌خورد. بازارها یک درس بزرگ برای انسان‌ها هستند. یاد می‌گیرید که چیزها را دقیقا همان چیزی که هستند ببینید، نه چیزی که از آنها در تصورات شما است، در غیر این صورت حسابی می‌بازید. به عبارت دیگر، شما هم دقیقا مثل آن آدم احمقی که ماشینش را فروخت که وارد بازار شود، تمام پولتان را از دست خواهید داد. بازارها هم از یک جور داروینیسم اقتصادی تبعیت می‌کنند و هیچ رحم و مروتی ندارند.

بگذارید مثالی برای شما بزنم تا بیشتر متوجه شوید که سیستم اعتقادی شما چطور در کوین بازی در مقابل شما قرار می‌گیرد.

یکی از تریدرهایی که من دنبال‌ می‌کنم، گرگ پلونیکس ( Wolf of Poloniex) است. من در حال حاضر جزو گله‌ی گرگ‌هایش نیستم، که گروه خصوصی و پولی او برای سیگنال‌های ترید است. من فقط حرکت‌هایی بزرگی که در بازار انجام می‌دهد را از توییترش دنبال می‌کنم. به خاطر اینکه در کل ترجیح می‌دهم خودم تحقیق کنم،‌ فقط به چشم‌های خودم اعتماد دارم و طبق تصمیمات خودم عمل می‌کنم، درست یا غلط.

این گرگِ ما خیلی سریع و وحشیانه ترید می‌کند که تا حد زیادی با سبک ترید خود من هم مطابقت دارد. تصمیمات او معمولا برای من پولساز است. سوالی که باید از همه‌ی تریدرها بپرسید این است که آیا «حق با آنهاست؟» هیچکس همیشه درست نمی‌گوید. در واقع، حتی بهترین‌ها هم تعداد دفعاتی که اشتباه می‌کنند بیشتر از دفعاتی است که درست می‌گویند. اکثر بزرگ‌ترین تریدرها فقط از ۲۰ درصد از تریدهایی که می‌کنند پول درمی‌آورند. بقیه تریدهایمان فقط کمی سود می‌کند یا ضرر می‌کند.

پس از کجا می‌توانید بفهمید که یک نفر درست می‌گوید یا اشتباه‌؟

جواب ساده است.

به این نگاه کنید که صفرهای حساب بانکی من بیشتر می‌شوند یا کمتر.

فقط همین.

این یک سیستم صفر و یکی بی‌نقص است. یا می‌برید یا می‌بازید. هیچ حد وسطی وجود ندارد.

اگر در حال دنبال کردن کسی هستم و حساب بانکی‌ام تپل‌تر می‌شود، درست می‌گوید. اما اگر حسابم در حال خالی شدن است، در اشتباه است.

اما چرا بیشتر مردم از این زاویه به قضیه نگاه نمی‌کنند؟ اکثر افراد فکر می‌کنند هر چه می‌گوید صددرصد درست است. اما چرا؟‌

چون گرگ یک نوع شخصیت واضح دارد که به یک روش غلط از خیلی از مردم دزدی می‌کند. او عاشق این است که افرادی که فکر می‌کنند اشتباه می‌کند را دوروبرش نگه دارد. هر بار که او یکی از تصمیاتش را پست می‌کند، افراد به او حمله‌ می‌کنند و به او لقب احمقی که می‌دهند که سیگنال‌های اشتباه پست‌ می‌کنند. آنها می‌خواهند که او شکست بخورد.

دلیلش این است که آنها نمی‌توانند بین شخصیت او و تصیماتی که می‌گیرد تمایز قائل شوند. و دو چیز کاملا متفاوت را با هم اشتباه می‌گیرند. اینکه او شخصیتی دوست‌داشتنی دارد یا نه اصلا ارتباطی به موضوع ندارد. من شخصا از این آدم خوشم می‌آید، اما این هم کاملا بی‌ربط است. اما مردم سخت می‌توانند و می‌خواهند این موضوع را متوجه شوند.

مردم خیلی به نظرات و عقایدشان عرق دارند. عقایدتان را دور بریزید! عقاید شما هیچ ارزشی برای بازار ندارند.

اگر فکر می‌کردید که بازار در حال صعود است اما ناگهان سقوط کرد، نظر شما اشتباه بوده. قبول کنید و بگذرید!‌ اما مردم عاشق عقایدشان هستند و با تمام وجود به آنها می‌چسبند.

موجودات عجیبی هستیم.

مغز ما فریب اشتباهات ذهنی را می‌خورد.

اشتباه کردن در حالی که فکر می‌کنید درست می‌گویید یک راه عالی برای از دست دادن پول است.

آیا می‌دانستید ۳۸ درصد جمعیت آمریکا اصلا نمی‌دانند کدام حزب محافظه‌کارتر است؟‌ ۳۸ درصد!‌ در واقع بیشتر مردم اصلا بر اساس سیاست واقعی رای نمی‌دهند. آنها شخصی را انتخاب می‌کنند که بیشتر از همه دوست دارند و بعد نظرات و عقایدشان را به آن شخص نسبت می‌دهند، حتی اگر آن شخص نظراتی کاملا مخالف آنها داشته باشد.

احمقانه نیست؟‌

ذات آدمها همین است.

همه‌ی ما اسیر مسائل ذهنی زیادی هستیم.

پس با این مغز معیوب چطور می‌توانیم در ترید کردن خوب عمل کنیم؟‌

آبا اصلا امیدی هست؟

بله.

کسب مهارت در ترید کردن

اول از همه باید شروع کنید به مطالعه کردن.

برای همه‌ی چیزایی هستند که هر چه زودتر شروع به یادگیری کنیم، مهارت‌ بیشتری کسب خواهیم کرد. در واقع هدف این است تا آخر عمرتان هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید.

کتاب شماره‌ی ۱

کتاب مورد علاقه من در زمینه‌ی ترید کردن، یک کتاب بسیار ساده است، ۱۰ روش برتر ترید:‌ چطور آنها را بشناسیم، چه زمان با استفاده از آنها ترید کنیم و چطور از آنها پول درآوریم (Top 10 Trading Setups: How to Find them, When to Trade Them, How to Make Money with Them. )

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

مثل همه‌ی کتاب‌های دیگر در زمینه‌ی ترید، من ترجیح می‌دهم نسخه‌ی کاغذی آن را بخوانم، در مقایسه با نسخه‌ی کیندل آن، دیدن تصاویر نمودارها آسان‌تر است.

این کتاب مختصر و مفید است. نویسنده در مورد افتخارات ترید خودش داستان‌سرایی نکرده است و به سیستم طلایی و مخفی خودش ارجاع نداده است که با استفاده از آن بتوانید هزاران دلار پول پارو کنید. این کتاب روی توصیه‌های ساده و عملی در بازارهای مختلف تمرکز دارد. وقتی قیمت‌ها بالا می‌روند همه سود می‌کنند، اما زمانی که قیمت پایین می‌آید یا ثابت می‌ماند چطور باید برخورد کنید‌؟‌ کتاب در این مورد هم توضیح داده.

با اینکه این کتاب روی بازارهای سنتی تمرکز داد، بیشتر قوانینی که عنوان کرده برای بازارهای کریپتو کارنسی هم صادق است. دلیلی که در صفحه‌ی اول کتاب آورده برای اینکه چرا تریدرهای تازه‌کار متضرر می‌شوند، به قیمت همه‌ی کتاب می‌ارزد.
تریدرهای تازه‌کار پولشان را از دست ‌می‌دهند برای اینکه:‌

  • با مبالغ بالا ترید می‌کنند؛
  • بدون حد و مرز ترید می‌کنند، در واقع به نوعی قمار می‌کنند؛
  • بیش از حد ترید می‌کنند؛
  • پول‌های ارزان قیمت بی‌ارزش می‌خرند؛
  • برای ترید کردن بیش از حد پول قرض می‌کنند.

ترید کردن با پول قرضی در کریپتو کارنسی مثل بازی کردن با دم شیر است.  اگر تریدر حرفه‌ای نیستید، خواهشا این کار را نکنید. بازار کریپتوکارنسی با سرعت بسیار زیادی جابه‌جا می‌شود و احتمال اینکه پول دیگران را خیلی راحت از دست بدهید و دیگر توان بازگرداندن آن را نداشته باشید واقعا زیاد است. و این اصلا خوب نیست.

همین موضوع ما را تفاوت اصلی بازار معمولی و بازار کریپتو می‌رساند.

بازارهای کریپتو با سرعت بازی‌های کامپیوتری حرکت می‌کنند.

وقتی نویسنده‌ی کتاب درمورد این صحبت می‌کند که ممکن است هفته‌ها حتی ماه‌ها طول بکشد تا بالاخره به جایی که باید برسد، در جهان‌های موازی ممکن است این اتفاق چند روزه بیافتد (قابل پیش‌بینی نیست). بارها دیده‌ایم که بازار یک‌شبه ۴۰ درصد سقوط کرده و در روند نزولی افتاده و بعد از دور روز بازیابی شده و حتی به قیمتی بالاتر رسیده. سرعت این بازار تا این حد زیاد است.

این یکی از دلایلی است که روزنامه‌ها کریپتو را درک نمی‌کنند، همین است. آنها به طور مداوم گزارش می‌کنند که بیت‌کوین به پایان کار خود رسیده و برای همیشه از بین رفته است. واقعا خنده‌دار است. به عنوان مثال در سایت ۹۹bitcoins‌ یک نفر هر روز برای بیت‌کوین پیام تسلیت می‌نویسد.

مشکل این است که روزنامه‌های کثیرالانتشار به این بازی با سرعت کمتری عادت دارند. دقیقا مثل این است که در مدرسته فوتبال بازی می‌کرده‌اند و حالا وارد بازی‌های حرفه‌ای شده‌اند و با افرادی بازی می‌کنند که با سرعت برق‌وباد از کنار آنها می‌گذرند. جای تعجبی هم ندارد، سطح بازی‌های کاملا متفاوت است.

کریپتوها نسل کامپیوتری بازار بورس هستند.

متعلق به آدم‌هایی هست که در دورانی زندگی کرده‌اند که بدون اینترنت هیچ معنایی ندارد. برای آنها اینترنت مانند درخت‌هاست، همیشه وجود داشته‌اند. آدم‌های بازار بورس از روزهای جوهر و کاغذ کاهی آمده‌اند. وقتی که فوربز (Forbes) یا CNN یا FOX درمورد بازار نزولی در دنیای بورس سنتی گزارش می‌کنند، برای یک مدت منطقی قابل استناد هستند. ممکن است بازار برای ماه‌های راکد باقی بماند. اما برای کریپتو ممکن است بازار همین‌ فردا سر به فلک بگذارد.

بازار کریپتو با سرعت نور حرکت می‌کند.

کتاب شماره‌ی ۲

برای اینکه‌ اطلاعاتی که لازم دارید به روز باشد، به کتاب شماره دو می‌رسیم:‌

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

دایره المعارف الگوهای نمودار (Encyclopedia of Chart Patterns)

این کتاب یک غول واقعی است. کتابی سنگین و قطور، پر از اطلاعات. بعد از خواندن آن احتمالا به هر چه نگاه کنید فقط الگو ببینید، حتی اگر الگویی وجود نداشته باشد. نگران نباشید. هر جا که به الگویی برخوردید آن را بررسی کنید. همیشه می‌بینید که افراد در توییتر یک سری خط رندم روی نمودارها می‌کشند و اسمش را می‌گذارند «تحلیل تکنیکال»، اما این کتاب بسیار منظم‌تر و جدی‌تر است.

تحلیل تکنیکال (به معنی مطالعه‌های الگوهای نمودارها) در دنیای کریپتو خوب جواب می‌دهد. احساس من این است که به این خاطر است که متخصصان ترید کریپتو نخبه‌ها هستند و تحلیل تکنیکال برای مغز مهندس‌ها کاملا منطقی به نظر می‌رسد. همین کار به یک پیش‌گویی محقق کننده می‌انجامد. یک دلیل دیگر این است که تریدهای ماشینی زیادی انجام می‌شود. شما در مقابل ربات‌هایی ترید می‌کنید که معمولا در  exchanges  (سایت‌هایی مانند بیت‌رکس و…) قرار دارند و آنها هم چاره‌ای ندارند جز اینکه بر اساس میانگین متحرک، شکست، پولبک (pull back)‌ و سایز چیزای که تحلیل تکنیکال کاران دوست دارند، تصمیماتشان را بگیرند.

موضوع دیگری که باعث می‌شود تحلیل تکنیکال جواب بدهد این است که اساس آن بر پایه‌ی روانشناسی قرار دارد. مردم دوست دارند سود کنند و ضرر نکنند. بعد از میزان معینی افزایش قیمت، سقوط خواهد کرد. که کاملا طبیعی است.

بازارها واقعا چیزی نیستند جز توهمات مشترک ناخوداگاه جمعی ما،‌ تصویری از امیدها،‌ آرزوها و ترس‌های ما.

اما یادتان باشد که تحلیل تکنیکال غول چراغ جادو نیست.

همیشه هم جواب نمی‌دهد. گاهی هم فقط یک جادوگری بی‌معنی است. درست انجام دادن آن سخت است، به آسانی قابل اشتباه کردن و فرستادن انواع سیگنال اشتباه است. اما همچنان ابزار مفیدی است. بارها جان مرا نجات داده و کمک کرده که از ضررهای بزرگ اجتناب کنم.

کتاب شماره‌ی ۳

آخرین کتابی که می‌خوام معرفی کنم، کتابی است که همیشه دوستش داشته‌ام: موفقیت در وال استریت ( One Up on Wall Street) اثر سرمایه‌گذار افسانه‌ای، پیتر لینچ. او ۱۵ سال بازار را شکست داده است. از نظر آماری، اکثر تریدرها بعد از ۱۰ سال شکست می‌خورند.  اکثر توصیه‌هایی که در این کتاب آمده، مثلا سعی کنید قبل از اینکه در بازار بورس سرمایه‌گذاری کنید، خانه بخرید، منقضی شده‌اند. خانه‌ خریدن این روزها زوج‌های جوان را زیر قرض و وام زیادی می‌برد. اما توصیه‌های او درمورد سرمایه‌گذاری بدون تاریخ مصرف هستند و برای هر نوع بازاری هم کاربرد دارند.

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

اما او چطور این همه پول درآورده؟‌ مثل وارن بافت، او هم روی «سرمایه‌گذاری ارزشی» تمرکز کرده بود. می‌پرسید یعنی چه؟‌ سوالی خیلی خوبی است کارآموزان جوان من.

او روی چیزی سرمایه‌گذاری می‌کرد که می‌شناخت و درکش می‌کرد. وقتی همسر و فرزندانش با کیسه‌های خریدشان از یک فروشگاه جدید به خانه برمی‌گشتند، او درمورد آن کمپانی تحقیق می‌کرد و آن را می‌خرید. او معتقد بود اگر مردم از آن خرید می‌کنند، حتما شرکت خوبی است.

سرمایه‌گذاری روی چیزی که می‌شناسید یک اکتشاف ذهنی عالی است. وارن بافت قبول نمی‌کند که در همه نوع کسب‌وکاری سرمایه‌گذاری کند، به عنوان مثال او در تک استار که همه دوستش ندارند سرمایه‌گذاری نکرد، چون چیزی از تکنولوژی سر در نمی‌آورد. و چون آن را درک نمی‌کند نمی‌تواند تصمیمات خوب و جلوتر از زمان خودش بگیرد، پس سرمایه‌گذاری نمی‌کند. اگر هدف یک کوین را درک  نمی‌کنید، از آن فاصله بگیرید. فقط به خاطر اینکه قرار است صعود کند آن را نخرید و از یک نفر در تلگرام شنیده‌اید قرار است سود کند.

در بازار کریپتو، سرمایه‌گذاری ارزشی به این معنی است که یک سری کوین بی‌ارزش کم‌اهمیت نخرید. ICO ها همیشه در حال ظهور هستند و کوین‌های جدیدی به بازار اضافه می‌شوند و قول سود‌های بزرگ را می‌دهند. بعضی از آنها بالاخره یک روز به سود می‌رسند. اما بیشتر این کوین‌ها بعد از چند سال به‌طور کامل از بین می‌روند.

من به شخصه، روی کوین‌های «زیرساختی» یا کوین‌هایی که شانس این را دارند که چندمنظوره باشند و به اهداف زیادی برسند،‌ سرمایه‌گذاری می‌کنیم. من سابقه ساختن سیستم‌هایی را دارم، چون بیش از یک دهه مدیر سیستم‌ها بوده‌ام. من به دنبال افرادی هستم که جاده‌هایی می‌سازند برای فردا.

ایتریوم ، بیت‌کوین، QTUM، Tezos  چندین هدف دارند. اما Pot Coin  ندارد.

بعد از گذشت چندین سال، مثل همه‌ی تریدرهای خوب، پیتر لینچ تمام پولش را از ۲۰ درصد تریدهایی که می‌کند درآورده و در ۸۰ درصد تریدهایش سود چندانی نکرد یا حتی ضرر کرد.

۸۰/۲۰ فرمول خوبی است.

هیچوقت نمی‌توانید نتیجه‌ای بهتر از این کسب کنید، حتی اگر بتوانید چندین سال همین حد را نگه دارید بازهم به بیشتر از این نخواهید رسید. در نهایت شما هم به مقدار متوسط می‌رسید. آمار و احتمال حکم می‌کند این اتفاق بیافتد و ریاضی سلطان جنگل است. همه‌چیز اینجا و هر جای دیگری بر پایه‌ی ریاضی است.

و البته، حتی بعد از اینکه این ۳ کتاب را خواندید، یادتان باشد که:‌

هیچ رمز و رازی وجود ندارد.

در واقع وجود دارد.

راز موفقیت خود شما هستید.

کمی کلیشه‌ای است اما واقعیت دارد.

برای اینکه بهتر شوید، باید تمرین کنید. هیچ جایگزینی برای تجربه وجود ندارد.

این توصیه برای تمام زندگی شما صادق است. باید وارد گود شوید. باید بازی کنید تا یاد بگیرد.

اینکه چیزی را از کتابی بخوانید، با اینکه خودتان را آن را انجام دهید، زمین تا آسمان فرق دارد.

وقتی فشار زیادی وجود دارد و احساساتتان برعلیه شما هستند و با چشم خودتان می‌بینید که هزاران دلار دود می‌شوند و شما همسرتان را مقصر می‌دانید که به شما گفته بیایید و شام بخورید و باعث شده ضرر کنید (از آن باورهای خرافی)، چون در حال نگاه کردن به صفحه تریدها نبوده‌اید.

اما باید نیرویتان را جمع کنید و از نو شروع کنید. لازم نیست که در همه‌ی دورها پیروز شوید. بیرون بروید، درخت‌ها را ببینید،‌ به صدای پرنده‌ها گوش دهید، با بچه‌هایتان بازی کنید، به طور خلاصه، کارهایی را انجام دهید که واقعا در زندگی اهمیت دارد. وقتی که برگردید بازار منتظر شماست.

قانون بازی به این صورت است:‌ اشتباه می‌کنید و یاد می‌گیرید.

با قسمت دوم این مطلب با ما همراه باشید، در قسمت بعد در مورد اشتباهات اساسی که ممکن است در تحلیل تکنیکال مرتکب شوید صحبت خواهیم کرد.

رازهای تریدینگ ارزهای دیجیتال

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

اصطلاح پرزرق و برقی همچون «روش ریسک پذیری» صرفا  به پنهان کردن این باور می پردازد که شما باید فرصت از دست دادن پول بسیاری را بپذیرید تا فرصتی برای بدست آوردن مقداری پول داشته باشید.

با این حال،کاربرد عملی قرار دادن «حفظ سرمایه» به عنوان اولین اولویت،بی میل بودن نسبت به ریسک می باشد.

«مارک تایر» در کتاب « ۲۳اصل موفقیت وارن بافت و دیگر نابغه های سرمایه گذاری» می گوید: اگر بتوانید همچون بافت و شوارتز مخالف ریسک باشید و سودهایی بسیار بالاتر از حد متوسط بدست آورید،در آن صورت باید اشتباه بسیار بدی در خرد عمومی وجود داشته باشد.

جای تعجب نیست که سرمایه گذار خبره در مورد ریسک دیدگاهی کاملا متفاوت با سرمایه گذار حرفه ای متوسط دارد.برای مثال، بافت اهمیت بسیار زیادی یرای واقعیت قائل است.در صورتی که شما این نکته را در نظر بگیرید،ایده کلی عامل ریسک،هیچ مفهومی برایتان نخواهد داشت.

برای سرمایه گذار حرفه ای،ریسک مبتنی بر موقعیت،قابل اندازه گیری و قابل کنترل یا اجتناب پذیر می باشد.

ریسک قابل کنترل است

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

شوارتز به شیوه ای کاملا متفاوت به قطعیت در سرمایه گذاری می رسد. او نیز همچون بافت به ارزیابی سرمایه گذاری های خود می پردازد- تمام سرمایه گذاران موفق چنین کاری می کنند- اما شوارتز از معیارهای سرمایه گذاری کاملا متفاوتی استفاده می کند.عامل حیاتی در موفقیت شوارتز کنترل جدی و فعالانه ریسک می باشد، که یکی از چهار راهبرد اجتناب از ریسک می باشد که سرمایه گذاران خبره از آن استفاده می کنند:

  1. عدم سرمایه گذاری
  2. کاهش میزان ریسک
  3. کنترل جدی ریسک
  4. کنترل ریسک از طریق محاسبات آماری

 

کنترل پنجمی برای اجتناب از ریسک وجود دارد که از سوی اکثر مشاوران سرمایه گذاری به شدت توصیه می شود: متنوع سازی. اما به عقیده سرمایه گذاران خبره ، متنوع سازی کاری بیهوده است.هیچ سرمایه گذار موفقی خود را تنها با یکی از این راهبردهای اجتناب از ریسک محدود نمی کند. برخی- همچون شوارتز-از تمام این راهبردها استفاده می کنند.

۱-عدم سرمایه گذاری

این راهبرد را همیشه می توان انتخاب نمود: تمام پول خود را در( اوراق مشارکت) کوتاه مدت- سرمایه گذاری بدون ریسک- قرار دهید و دیگر نگران نباشید.گرچه ممکن است تعجب آور باشد ، اما این راهبرد توسط هر سرمایه گذار موفقی مورد استفاده قرار می گیرد: هنگامی که آنها نمی توانند سرمایه گذاری مناسبی پیدا کنند که معیارهای انها را در برداشته باشد، به هیچ وجه سرمایه گذاری نمی کنند.حتی این قانون ساده نیز توسط بسیاری از مدیران حرفه ای صندوق های سرمایه گذاری ، نقض می شود.برای مثال در یک بازار رو به کاهش ،آنها موجودی سهام خود را به موارد به اصطلاح امنی همچون اوراق بهادار بلند مدت تغییر می دهند، بر مبنای این نظریه که این سهام نسبت به سهام معمول با سقوط کمتری مواجه می شوند. به هرحال واضح است که نمی توانید در هفته نامه وال استریت ظاهر شوید و به افرادی که منتظرند بگویید که نمی دانید در این لحظه چه کاری باید انجام دهید.

۲- کاهش میزان ریسک

این راهبرد مبنای اصلی رویکرد کلی وارن بافت در سرمایه گذاری است.بافت ، مانند تمام سرمایه گذاران خبره، تنها در زمینه ای که درک می کند، و در مورد آن مهارت خودآگاه و ناخودآگاه دارد، سرمایه گذاری می کند.اما بافت از این هم فراتر می رود: روش او در اجتناب از ریسک به صورت بخشی از معیارهای سرمایه گذاری او قرار گرفته است. او تنها هنگامی سرمایه گذاری می کند که بتواند با قیمتی بسیار پایین تر از تخمین خود در مورد ارزش آن شرکت خرید کند.بافت این کار را «حاشیه ایمنی» خود می نامد.با پیروی از این رویکرد، تقریبا تمام کار پیش از آنکه سرمایه گذاری صورت بپذیرد انجام شده است. ( بطوری که بافت می گوید: هنگامی که می خرید سود خود را بدست آورده اید)این فرایند انتخاب منجر به چیزی می شود که بافت آن را «رویدادهایی با احتمال بالا» می نامد:سرمایه گذاری هایی که در زمینه قطعیت در بازدهی در حد (اگر فراتر از آن نباشند) اوراق خزانه کوتاه مدت هستند.

۳-ریسک را فعالانه مدیریت کنید

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

این راهبرد در اصل رویکرد یک معامله گر است- و عاملی حیاتی در موفقیت شوارتز به شمار می رود. مدیریت ریسک کاملا متفاوت از کاهش ریسک می باشد. در صورتی که به اندازه کافی میزان ریسک را کاهش داده باشید، می توانید به خانه بروید و با خیال راحت بخوابید، و یا به تعطیلات بلندمدت بروید.مدیریت جدی و فعالانه ریسک نیازمند توجه کاملا متمرکز نسبت به نظارت دائم بر بازار (گاهی اوقات این نظارت ، دقیقه به دقیقه است) و همچنین نیازمند توانایی اقدام فوری با آرامش کامل درمواقعی که روند امور باید تغییر کند( هنگامی که مشکلی تشخیص داده می شود یا زمانی که راهبرد رایج از مسیر خود خارج شود) می باشد.توانایی شوارتز در مدیریت ریسک ، در مدت اشغال بوداپست توسط نازی ها در وجود او نقش بست، همان هنگامی که ریسک هر روز از مواجه شدن با مرگ بود.پدر او بازمانده ای خبره از جنگ و اشغال بود، سه قانون در مورد ریسک به جورجی آموخت که هنوز هم نیز راهنمایی اوهستند:

 

  1. خوب است که تا حد امکان متحمل ریسک نشوی.

  2. هنگامی که ریسکی را پذیرفتی، هرگز تمام سرمایه خود را در آن وارد نکن.

  3. همیشه برای پیشی گرفتن بر کاهش شتاب زده قیمت آماده باش و ریسک خود را مدیریت کن.

 

 

غلبه بر کاهش سریع قیمت

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

شوارتز در سال ۱۹۸۷ قصد داشت سهام صندوق کوآنتوم را بفروشد تا بر اساس فرضیه اش مبنی براینکه فروپاشی مالی بازار در راه است- در ژاپن-از طریق فروش سهام در توکیو و خرید آتی سهام در s & p نیویورک، سود کسب کند.اما در دوشنبه سیاه، یعنی ۱۹ اکتبر ۱۹۸۷ ، طرح او تحقق نیافت.شاخص داوجونز سقوطی ۲۲،۶ درصدی را به ثبت رساند، که تا امروز بزرگ ترین سقوط یک روزه در تاریخ این شاخص محسوب می شود. در این فاصله در توکیو دولت از بازار حمایت کرد. شوارتز در راهبرد خود از هر دو سو متضرر شد.به گفته استنلی دراکن میلر که دو سال پس از آن مدیریت صندوق کوآنتوم را به عهده گرفت، ” شوارتز از اهرم استفاده کرده بود و حتی حیات صندوق با تهدید روبرو شده بود.”شوارتز هیچگونه تردیدی به خود راه نداد. او با پیروی از قانون سوم خود در مدیریت ریسک، فورا اقدام به رها شدن از این وضعیت کرد، اما از آنجا که سرمایه گذاری های او بسیار زیاد بود، فروش او باعث پایین آمدن بیشتر قیمت شد.شوارتز سهام معاملات آتی خود را به قیمت هر سهم ۲۳۰ دلارپیشنهاد کرد و هیچ کس تمایلی به خرید آن نشان نداد.و حتی تا ۲۰۵، ۲۱۵،۲۲۰ و یا ۲۰۰ نیز کاهش یافت. در نهایت آنها را در حدود ۱۹۵ تا ۲۱۰ به پول نقد تبدیل کرد.عجیب این بود که با خروج شوارتز ازاین وضعیت ، فشار فروش از بین رفت و بازار به ناگاه به وضعیت سابق خود بازگشت و سهام مورد نظر با نرخ ۲۴۴،۵۰ در آن روز بسته شد.شوارتز تمام سود آن سال خود را از دست داده بود.اما این اتفاق او را ناراحت نکرد. او اشتباه خود را پذیرفته بود و فهمید که نسبت به آنچه در جریان بود آگاه نبوده است و مثل همیشه که اشتباهی کوچک یا بزرگ (همچون این مورد) که بقای او را به خطر می انداخت به مدیریت و کنترل ریسک پرداخت . تنها تفاوتی که در این مورد وجود داشت، حجم سرمایه گذاری او و نقد شوندگی ضعیف بازار بود.ادامه دادن به حیات در درجه اول قرار داشت .هیچ چیز مهم تر از آن نبود شوارتز از حرکت نایستاد ،تردید نکرد، برای بررسی کردن مکث نکرد، رویدادهای آینده را حدس نزد.و حتی تلاش نکرد که متوجه شود آیا با توجه به تغییر شرایط و امکان برگشت بازار به وضعیت بهتر باید دست نگه دارد یا خیر. تنها کاری که انجام داد این بود که از این وضعیت خارج شد.روش سرمایه گذاری شوارتز ،طرح یک فرضیه در مورد بازار و سپس توجه به بازار برای تشخیص صحیح یا غلط بودن آن فرضیه می باشد. در اکتبر ۱۹۸۷ بازار به او می گفت که کاملا اشتباه کرده است.هنگامی که بازار فرضیه او را از بین برد شوارتز دیگر دلیلی برای حفظ سرمایه گذاری هایش نداشت.از آنجا که او در حال از دست دادن پول بود تنها چاره ای که برای او وجود داشت عقب نشینی شتاب زده بود.فروپاشی مالی سال ۱۹۸۷ سایه ای از تباهی و تاریکی بر وال استریت گستراند که ماه ها ادامه یافت.دراکن میلر در این مورد گفت : « تقریبا هر مدیری که می شناسم گرفتار آن بحران مالی شده است و پس از آن جریان دچار بهت و گیجی شده است.» «تمامی آنها ناکارآمد شده اند و منظورم اسامی مشهور در معاملات سهام می باشد.» به همین ترتیب مایکل اشتاین هارت مدیر برجسته یک صندوق حفظ ارزش صادقانه اذعان می کند که« به حدی افسرده بودم که دیگر نمی خواستم ادامه دهم. مسئولیت فروپاشی مالی را بیش از حد به خود مربوط دانستم.موضوع زمان بندی دائما به ذهنم خطور می کرد. هشدارهای پیش گویانه « احتیاط توصیه شده» که در اوایل سال ارائه کرده بودم، زیان ها را برایم دردناک تر می کرد.شاید درایت خود را از دست داده بودم.شاید دیگر به خوبی قبل نبودم.اعتماد به نفسم از بین رفته بود.احساس تنهایی می کردم».اما شوارتز اینگونه نبود. او متحمل یکی از بزرگ ترین ضربه ها شده بود ، اما اصلا تحت تأثیر قرار نگرفته بود. شوارتز دو هفته بعد به بازار برگشت در حالی که قصد فروش دلار در حجم قابل توجهی را در سر می پروراند، زیرا کنترل ریسک را بلد بود زیرا از قوانین خود پیروی کرد و فورا این بحران را پشت سر گذاشت .در نهایت صندوق کوآنتوم با ۱۴٫۵ درصد رشد آن سال به پایان رساند.

عدم ارتباط احساسی

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

راهبردی ذهنی که سرمایه گذران خبره را متمایز می سازد این است که آنها می توانند ارتباط میان احساسات خود  با بازار را به طور کامل قطع کنند.بدون توجه به آنچه در بازار رخ می دهد ، آنها از لحاظ احساسی تحت تأثیر قرار نمی گیرند و همیشه به طور منطقی عمل می کنند و البته ممکن است احساس شادی یا غم کنند و عصبانی یا هیجان زده شوند- اما این توانایی را دارند که فورا آن احساس را کنار گذاشته و ذهن خود را آزاد سازند.قرار گذفتن در وضعیتی که احساسات شما به به شما فرمان دهد، باعث می شود تا در برابر ریسک آسیب پذیر شوید.سرمایه گذاری که مغلوب احساسات خود شده است-حتی اگر از لحاظ عقلی و منطقی به خوبی بداند که در هنگام بروز مشکل چه کاری باید انجام دهد-غالبا توان فکر کردن را از دست می دهد و دائما در تب و تاب است که چه اقدامی انجام دهد و در نهایت تنها برای آسوده شدن از این اضطراب دارایی خود را به زیان می فروشد.بافت در روش سرمایه گذاری خود این فاصله ضروری از احساسات را حفظ می کند. تمرکز او بر کیفیت معاملات است.تنها موضوع مورد توجه او این است که آیا سرمایه گذاری های او با معیارهایش منطبق است یا خیر. در صورتی که آنها منطبق باشند او شاد است- بدون توجه به اینکه بازار چگونه آنها را ارزش گذاری می کند.در صورتی که هر یک از سهام او دیگر با معیارهایش منطبق نباشد ، بافت آن سهم را می فروشد- بدون در نظر گرفتن اینکه بازار چگونه آن رانرخ گذاری می کند.وارن بافت نیز هیچ اهمیتی به روند بازار نمی دهد.تعجبی ندارد که او اغلب می گوید اگر بازار سهام به مدت ده سال تعطیل شود اصلا برایش اهمیتی ندارد.

«من خطا پذیر هستم»

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاریهمچون بافت روش سرمایه گذاری شوارتز نیز به او کمک می کند تا از لحاظ احساسی فاصله اش را با بازار حفظ کند. اما حفاظت نهایی او- جدا از اعتماد به نفسی که در بافت هم دیده می شود- این است که« در جامعه به هرکس که تحمل شنیدن دارد می گوید که او خطاپذیر است» شوارتز مبنای سرمایه گذاری را بر فرضیه خود درباره اینکه یک بازار خاص چگونه و به چه دلیل پیش می رود قرار می دهد . استفاده از واژه «فرضیه» به خودی خود نشانگر موضعی غیرقطعی در مورد یک تصمیم سرمایه گذاری از سوی فرد است.با این حال همانطور که پیش بینی عمومی او مبنی بر اینکه «فروپاشی مالی سال ۸۷»از ژاپن شروع می شود و نه از آمریکا شاهدی بر این امراست که موارد بسیاری وجود داشته که شوارتز در مورد اقدام بعدی «آقای بازار»مطمئن بوده است.هنگامی که آن اتفاق منطبق با تصور او رخ نداده است او کاملا شگفت زده شده است.خصوصیتی که دیگر باورهای شوارتز را تحت الشعاع قرار می دهد، یقین او در این مورد است که او خطاپذیر است- همانطور که مشاهده خواهیم کرد این مورد مبنای فلسفه سرمایه گذاری او است.به این ترتیب هنگامی که بازار به او ثابت می کند که اقدام او صحیح نیست، او فورا متوجه می شود که مرتکب اشتباهی شده و بر خلاف بسیاری از سرمایه گذاران او نمی گوید که «روند بازار اشتباه است»و به سرمایه گذاری خود نمی چسبد.تنها کاری که انجام می دهد این است که از آن سهم خارج می شود.در نتیجه او قادر است که درگیری خود با سهم را بطور کامل متوقف کند، و به این ترتیب در نظر دیگران شخصی بی احساس و خویشتن دار به نظر برسد.

۴-کنترل ریسک از طریق محاسبات

چهارمین راه برای کنترل ریسک عمل کردن مانند یک شرکت بیمه است. شرکت بیمه به صدور بیمه نامه عمر می پردازد، بدون توجه به اینکه تاریخ پرداخت خسارت آن چه موقع فرا خواهد رسید.این تاریخ ممکن است فردا یا صد سال دیگر باشد. برای شرکت بیمه تفاوتی ندارد.شرکت بیمه در مورد تاریخ فوت بیمه شدگان و یا اینکه خانه همسایه شما چه زمانی طعمه حریق می شود و یا مورد سرقت قرار می گیرد- و یا درباره هر مورد خاص دیگری که بیمه می کند ، هیچگونه پیش بینی انجام نمی دهد. شرکت بیمه از طریق صدور بیمه نامه های بسیار می تواند بامیزان قطعیت بالا به پیش بینی میانگین پولی که هر سال باید پرداخت کند، بپردازد.با در نظر گرفتن میانگین ها و نه رویدادهای خاص  شرکت بیمه نسبت به متوسط انتظار وقوع یک رویداد میزان حق بیمه خود را تعیین خواهد کرد.بنابراین حق بیمه ای که برای بیمه عمر شما در نظر گرفته می شود بر مبنای میانگین طول عمر شخصی با جنسیت و وضعیت پزشکی و سن شما در زمان عقد قرارداد تعیین می شود.شرکت بیمه هیچگونه قضاوتی در مورد طول عمر شما نمی کند.شخصی که حق بیمه ها و ریسک ها را محاسبه می کند ، کارشناس بیمه نامیده می شود که به همین دلیل این روش از کنترل ریسک را «کنترل ریسک از طریق محاسبات» نامیدم. این رویکرد بر مبنای میانگین چیزی که«انتظار وقوع ریسک» خوانده می شود استوار است.با وجود اینکه ممکن است سرمایه گذار خبره نیز از چنین اصطلاح پذیرفته شده ای استفاده کند اما آنچه سرمایه گذار خبره به دنبال آن است ، میانگین انتظار حصول سود می باشد.شانس برد پنجاه-پنجاه نباید برای افراد جالب باشد به ویژه پس از آنکه هزینه ها و کمیسیون معاملات را پرداخت کرده اید. اما اگر شانس برد ۴۵:۵۵ به سود شما باشد داستان فرق می کند.از آنجا که میانگین انتظار حصول سود شما به ۱/۰% می رسد مجموع مبلغی که در مجموعه ای از رویدادها برنده شده اید فراتر از مجموع زیان های شما خواهد بود- بنابریان روی هریک دلار که سرمایه گذاری می کنید می توانید بطور میانگین انتظار بازگشت ۱،۱ دلار داشته باشید.

سرمایه گذاری بر مبنای آمار ومحاسبات

هنگامی که وارن بافت سرمایه گذاری را آغاز کرد. رویکردی بسیار متفاوت از آنچه امروز دنبال می کند، داشت. او شیوه مشاوره خود بنجامین گراهام را اتخاذ کرده بود؛ سیستم او بر مبنای محاسبات بود.هدف گراهام خرید سهام معمولی با قیمتی کمتر از ارزش واقعی انها بود، «هنگامی که می توان این سهام را به میزان دو سوم یا کمتر از ارزش مشخص شده آنها خرید». او ارزش مورد نظر را تنها از طریق تحلیل و بررسی اطلاعاتی که بطور عمومی در دسترس همگان بود مشخص می کرد و منبع اصلی اطلاعات او گزارشات مالی شرکت ها بود.ارزش دفتری یک شرکت معیار اولیه او از ارزش ذاتی آنها بود.حوزه سرمایه گذاری ایده آل او شرکتی بود که با قیمتی بسیار پایین تر از ارزش ذاتی آن شرکت یا ارزش دارایی های آن شرکت هنگام فروش قابل خریداری باشد.اما یک سهم بنا به دلایلی منطقی ممکن است ارزان باشد. از جمله آن دلایل اینکه آن صنعت ممکن است رو به زوال باشد، ممکن است مدیر بی کفایت باشد، و یا این امکان وجود دارد که یکی از رقیبان محصول برتری ارائه کند که تمام مشتریان شرکت را به سوی خود جذب کند.احتمالا چنین اطلاعاتی را در گزارش سالیانه یک شرکت نمی یابید.گراهام تنها با تجزیه و تحلیل این ارقام نمی توانست دلیل ارزان بودن این سهام را دریابد.بنابراین برخی از خریدهای او با شکست روبرو شد، برخی از آنها به سختی تغییر قیمت دادند و برخی از آنها نیز به میزان ارزش ذاتی خود و فراتر از آن رشد کردند.گراهام تقریبا از پیش نمی دانست که کدام سهام در کدام دسته قرار خواهد گرفت.به این ترتیب چگونه می توانست منفعت کسب کند ؟ او از خرید بسیاری از انواع این سهام اطمینان حاصل می کرد، بنابراین سودهایی که از بالا رفتن ارزش این سهام بدست می آمد بیش از زیان هایی بود که از سهام دیگر ناشی می شد. این روش رویکرد محاسباتی در مدیریت ریسک خاصی از ریسک ها می باشد. همانطور که یک شرکت بیمه خواهان صدور بیمه اتش سوزی برای تمامی اعضای طبقه خاصی از ریسک ها می باشد.به همین ترتیب گراهام نیز خواهان خرید تمامی اعضای طبقه خاصی از سهام بود.شرکت بیمه بطور خاص نمی داند که خانه چه کسی بر اثر آتش سوزی از بین می رود.اما می تواند در این مورد که هرچندوقت یکبار مجبور به پرداخت هزینه خسارت آتش سوزی می شود ، کاملا مطمئن باشد. به طرز مشابهی گراهام نیز نمی دانست که کدامیک از سهامش با افزایش قیمت روبرو می شود، اما می دانست که بطور میانگین چه درصد قابل پیش بینی از سهامی که خریده است با افزایش قیمت روبرو خواهند شد.یک شرکت بیمه تنها از طریق فروش بیمه نامه با قیمت صحیح و محاسبه شده می تواند پول بدست آورد. گراهام نیز مجبور بود با قیمت درست خرید کند، و در صورتی که بیش از اندازه پرداخت می کرد به جای آنکه منفعت کسب کند زیان می کرد.رویکرد محاسباتی قطعا فاقد ویژگی رویایی سرمایه گذار خبره – که به گونه ای سحرآمیز تنها سهامی که با افزایش قیمت روبرو هستند را می خرد- است. با این حال این روش بیش از هر روش دیگری از سوی سرمایه گذاران موفق مورد استفاده قرار می گیرد.کسب موفقیت به این بستگی دارد که دسته کوچکی از سرمایه گذاری ها تشخیص داده شود که در مجموع میانگین انتظار حصول سود در مورد انها مثبت باشد.بافت کار خود را با این روش آغاز کرد و هنوز هنگامی گه به انجام معاملات ارز می پردازد از این روش پیروی می کند.این روش همچنین در موفقیت شوارتز دخیل بوده است و مبنای بیشتر سیستم های معامله کالا است.میانگین انتظار حصول سود برای سرمایه گذار متناظر با جداول محاسباتی بیمه گر می باشد.صدها سرمایه گذاری موفق و سیستم های تجاری بر اساس تشخیص دسته ای از رویدادها – که با خریداری مکرر آنها در طول زمان میانگین مثبتی از انتظار حصول سود خواهند داشت- شکل گرفته است.

ریسک در برابر پاداش

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

اغلب سرمایه گذاران بر این باورند که شما با پذیرش ریسک بیشتر می توانید انتظار منفعت بیشتری داشته باشید.برخلاف این تفکر عام ، سرمایه گذار خبره اعتقادی به رابطه میان ریسک و پاداش ندارد. او با سرمایه گذاری تنها در مواقعی که انتظار حصول سود مثبت است، متحمل ریسک بسیار کمی شده ویا متحمل هیچگونه ریسکی نمی شود.

 

 

 

روشهای کنترل ریسک در سرمایه گذاری

ادامه ی حیات صرافی ها در چین پس از ممنوعیت، مصاحبه با ژائو، مدیر عامل هنگ کنگی تبار صرافیِ بینانس(Binance)

چانگ پِنگ ژائو (CZ)، مدیر عامل Binance و مدیر ارشد فنی و یکی از بنیانگذاران Okcoin (یکی از بزرگ ترین صرافی های بیت کوین چین) در مصاحبه اش با بخش خبری Bitcoin.com در مورد برخورد نهادهای نظارتی در چین، ارائه ی توصیه هایی به سرمایه گذاران کوچک (خرده فروش) هنگام انتخاب یک صرافی و آینده ی صرافی های متمرکز و  ارزهای رمزگذاری شده به مصاحبه با ما پرداخت.


چانگ پِنگ ژائو که با توسعه ی سریع Binance ، صرافی متمرکز ارزهای رمزنگاری شده در هنگ کنگ، شناخته شده است می گوید: فقط در سه ماه گذشته بیش از ۷ میلیون بازدید کننده از سایت داشته است. ژائو در مورد این که پس از ممنوعیت اخیر فعالیت صرافی ها، مبادلات به چه شکلی خواهد بود شفاف سازی می کند.

دولت، یک نهاد فردی نیست بلکه افراد بسیاری در آن دخیل هستند و بخش ها و ادارات مختلفی وجود دارد.
تمامی این ها (بخش ها و ادارات) دارای رئسای بالاتر هستند و به همین خاطر(به دلیل تعدد تصمیم گیرندگان و افراد مؤثر در این تصمیم گیری ها) عملکرد نامشخصی دارند.

 news.Bitcoin.com: هم بینانس و هم بیتفینِکس هر دو در هنگ کنگ مستقر هستند اما سرورهای بینانس در کره می باشند و ظاهراً ممانعت بینانس از دسترسی IPهای چینی به وب سایت شما و ممانعت بیتفینِکس از استفاده ی سرمایه گذاران خرده فروش آمریکایی از پلتفرم شان، همزمان انجام شد. آیا می توانید درباره ی ارتباط این صرافی ها برای ما توضیح دهید؟

ادامه ی حیات صرافی ها در چین پس از ممنوعیت، مصاحبه با ژائو، مدیر عامل هنگ کنگی تبار صرافیِ بینانس(Binance)

چانگ پِنگ ژائو Changpeng Zhao

CZ: بیت فینِکس، کارها را به روش خودش پیش می برد. نمی دانم تعامل آن ها (بیت فینِکس) با دولت ایالات متحده چگونه است. ما با هر دولت دیگری به غیر از دولت چین، تعامل بسیار کمی داریم. دولت چین به طور جدی هشدار داده که صرافی ها باید تعطیل شوند به همین دلیل ما  هم کاربران چینی خودمان را کنار گذاشتیم. هیچ مقام دولتی، بینانس را مجبور به مسدود کردن IPهای چینی نکرد و این کار، کاری بود که معقول بود و ما تشخیص دادیم درست است.
توجه به این مطلب مهم است که دولت چین یک نهاد فردی نیست بلکه افراد زیادی در آن دخیل هستند و بخش ها و ادارات مختلفی وجود دارد. هیچکس از تصمیم بینانس مطلع نبود. تمامی این ها (بخش ها و ادارات) دارای رئسای بالاتر هستند و در عین حال عملکرد نامشخصی دارند.
ما در پاسخ به تصمیمات چین، IPهای خودمان را از هنگ کنگ به مکانی خارج از آنجا (بیرون مرز) منتقل کردیم. اکنون IPهای خودمان را در جزایر ویرجین بریتانیا(BVI) و سایر نقاط جهان ثبت کرده ایم. بنابراین در بیشتر نقاط جهان ثبت شده ایم و کاربران مختلفی در نقاط مختلف داریم. به این ترتیب ما هیچگاه تحت کنترل یک سازمان نظارتی قرار نخواهیم گرفت.

NB: با توجه به سختگیری دولت ها بر صرافی ها در سراسر دنیا، مانند ممنوعیت فعالیت صرافی ها توسط دولت چین یا بسته شدن سایت BTC-e توسط دولت ایالات متحده، توصیه ی شما به سرمایه گذاران خرده فروشی که به واسطه این مقررات زیان کرده اند چیست؟

CZ: توصیه ی من ارتباط، تعامل و به شکل باز عمل کردن است. اساساً سرمایه گذاران خرده فروش به دنبال صرافی هایی هستند که بتوانند با آن ها ارتباط برقرار کنند. اگر شما دائماً با صرافی در تعامل و ارتباط باشید، احتمالاً تعطیل نخواهد شد. ما حتی زمانی که خدمت دهی به کاربران چینی را متوقف کردیم به آن ها اجازه دادیم تمام سرمایه شان را خارج کنند و همچنین از قبل آن ها را از اقداماتمان مطلع ساختیم.
احتمالاً صرافی های مخفی و گمنام تعطیل خواهند شد زیرا دولت ها آن ها را بی اهمیت می دانند و با فعالیت آن ها مخالف هستند. ما کاملاً با تمام مسائل نظارتی دولت کنار می آییم و اگر نتوانیم آن ها را قانع کنیم و به توافق برسیم؛ تنها راهمان این خواهد بود که در آن کشور تجارت نکنیم.

NB: در حال حاضر بینانس به IPهای چینی اجازه ی دسترسی به پلتفرم خودش را نمی دهد، آیا این وضع تغییر خواهد کرد؟

CZ: ما در حالتِ “امید و انتظار” هستیم. اکنون شاهد آن هستیم که صرافی های زیادی خارج از چین افتتاح می شوند که به کاربران داخل چین خدمات ارائه می کنند. هیچکس به ما نگفت صرافی را برای کاربران چینی ببندیم، بلکه ما خودمان این کار را انجام دادیم تا نشان دهیم که با دولت چین همکاری می کنیم.

NB: دو گرایش کلی برای صرافی های ارزهای رمزگذاری شده در بازار امروزی وجود دارد. یکی حرکت به سویصرافی های غیر متمرکز و دیگری رقابت برای پایین آوردن اجرت های صرافی (مانند صرافی(Cobinhood) با وعده ی اجرت صفر (مبادلات رایگان)، نظر شما در این باره چیست؟

CZ: قطعاً فضای زیادی برای رشد صرافی های غیرمتمرکز و همینطور صرافی های متمرکز وجود دارد. این دو نوع صرافی، راه حل های ناسازگار و مستقل از هم نیستند. افراد بسیاری سردرگم شده اند و فکر می کنند صرافی های غیر متمرکز جایگزین صرافی های متمرکز خواهند شد. این امکان وجود دارد که در نهایت چنین اتفاقی بیفتد اما وقوع چنین چیزی زمان می برد. در دهه ی آینده، شاهد آن خواهیم بود که صرافی های غیر متمرکز در کنار صرافی های متمرکز همزیستی مسالمت آمیز خواهند داشت. صرافی های غیر متمرکز فعلی ظرفیت کمی دارند و استفاده از آن ها جذاب است. شما باید یک قرارداد هوشمند ارسال کنید و سپس صبر کنید. این نوع تجارت، تجارت با فرکانس بالایی نیست.
در این زمینه می توانم قطار و ماشین را با هم مقایسه کنم. وجود قطارهایی که می توانند سریعتر حرکت کنند بدین معنی نیست که ماشین ها وجود ندارند. آن ها دو هدف متفاوت دارند. البته در نهایت، ممکن است در دنیایی زندگی کنیم که کاملاً بر قطارها یا ماشین های بدون راننده متکی باشند. اما فعلاً در زمانی زندگی می کنیم که صرافی های متمرکز، نقدینگی های بالاتر و رابط کاربری آسان تری را برای کاربران فراهم می آورند.
ما در حال بررسی دقیق فضای صرافی های غیر متمرکز هستیم. ما قطعاً صرافی غیر متمرکز خودمان را توسعه خواهیم داد. تصمیم داریم صرافی های غیر متمرکز را ارتقاء دهیم و سبب پیشرفت فناوری در این فضا گردیم. به این ترتیب می توانیم بعداً از خلاقیت آن ها استفاده کرده و فناوری خودمان را به پیش ببریم.
صرافی های غیر متمرکز از مزیتِ خرید و فروش بی نام (anonymous) برخوردار هستند و شما مجبور نیستید پول خود را در گرو صرافی ها بگذارید اما صرافی های متمرکز، موتورهای طبیق بسیار سریعتر، نقدینگی بسیار بالاتر و بازارهای تبلیغاتی نظیر حراجی های ارز دارند که باعث ارتقاء بسیار آسان تر آن ها می شود.

 

 

شما چه فکر میکنید؟ آیا ممنوعیت در چین موقتی ست؟ کدام نوع صرافی از نظر شما مناسب تر خواهد بود؟ آیا صرافی های ایرانی میتوانند در این بازار عرض اندام کنند؟ ما را از نظرات خود آگاه کنید

 

 

منبع: news.bitcoin

ادامه ی حیات صرافی ها در چین پس از ممنوعیت، مصاحبه با ژائو، مدیر عامل هنگ کنگی تبار صرافیِ بینانس(Binance)

نُهم آبان ماه(۱۳اکتبر) این ارز دیجیتال تولد ۹سالگی را در قیمت ۶ هزار دلار جشن گرفت

از زمانیکه شرکت ساتوشی ناکاموتو ساخت سیستم پول نقد الکترونیکی نظیر به نظیر بیت کوین را اعلام کرد، ۹سال سپری شده است.

در whitepaper بیت کوین که از اکتبر ۲۰۰۶( ۹ آبان ۱۳۸۵) در دامین Bitcoin.org در دسترس عموم قرار دارد، و این چشم انداز به اندازه ای جذاب بود که در سال ۱۳۹۶ ارز کل ی معادل ۱۰۰ میلیارد دلار(۴۱۰ هزار میلیارد تومان) پیدا کرد
این سند معروف بدین شکل آغاز می شود:

“یک نسخه صرف نظیر به نظیر از پول نقد الکترونیک که اجازه می دهد پرداخت های آنلاین مستقیما از یکطرف به طرف دیگر بدون مراجعه به یک موسسه مالی ارسال گردد. امضاهای دیجیتال بخشی از این راهکار می باشند، اما چنانچه وجود یک شخص ثالث مورد اعتماد جهت ممانعت از خرج کردن دوباره(double-spending) لازم باشد، این مزیت های عمده از دست خواهند رفت. ما می توانیم با استفاده از شبکه نظیر به نظیر راهکاری برای این مشکل خرج کردن دوباره ارائه نماییم.”

این شبکه ها هر روزه توسط سه میلیون کاربر مورد استفاده قرار می گیرند. انتظار می رود تنها طی چشم انداز هفت ساله دولت این تعداد به ۲۰۰ میلیون نفر افزایش یابد.

سالگرد تولد بیت کوین در سال جاری از اهمیت خاصی برخوردار است، چرا که بیت کوین بدون اشاره به اصلاحات جدی قیمت در این هنگام به بالاترین قیمت خود رسیده است.
نُهم آبان امسال بنا به دلایل دیگری قابل توجه می باشد. در این تاریخ مهلت صرافی های بازار داخلی چین جهت دست کشیدن از معاملات بیت کوین به پول سنتی به پایان رسید.
با وجود اینکه معامله گران از آن زمان گزینه های دیگری را جایگزین نمودند، صنعت چند میلیارد دلاری ارزهای رمزگذاری شده  که بیت کوین نام دارد، هنوز اینجاست که بماند و در نتیجه رقابت با نسخه هاییهمچون بیت کوین کش، بیت کوین گلد، بیت کوین سیلور و سگویت x2  توانمندتر شود.

 

 

منبع: cointelegraph

نُهم آبان ماه(۱۳اکتبر) این ارز دیجیتال تولد ۹سالگی را در قیمت ۶ هزار دلار جشن گرفت